english idioms

انواع اصطلاحات کاربردی در انگلیسی| idiom

امروز می‌خوایم در مورد اصطلاحات کاربردی یا همون Idiom صحبت کنیم. بعد از یادگیری سطح اول زبان انگلیسی و وقتی که در حقیقت یک زبان آموز سطح متوسط (Intermediate) شدید، یادگیری اصطلاحات زبان انگلیسی به نوعی ضروری محسوب می‌شن. در واقع یادگیری اصطلاحات کم کم شما رو از یک زبان آموز متوسط به یک زبان آموز حرفه‌ای تبدیل خواهد کرد. پس، همراه ما باشید.

تعریف:

idiom مجموعه‌ای از کلمات هست که معنی اون‌ها از روی تک تک کلمات مشخص نیست. برای مثال ضرب المثل Drive somebody round the bend یعنی کسی را عصبانی و ناامید کردن، اما این مفهوم فقط با نگاه به کلمات قابل دریافت نیست.
بهترین راه فهمیدن یک اصطلاح، دیدن آن در خلال متن است.

انواع اصطلاحات کاربردی idiom رو به لحاظ ساختار کلی در جدول زیر مشاهده می کنید که تقریبا اکثر اصطلاحات زبان انگلیسی با این الگوها ساخته میشن:

یک:

Form: Verb+object/ complement (and/ or adverbial)
Example: Kill two birds with one stone: با یک تیر، دو هدف زدن
Meaning: Produce two useful results by doing one action.

:دو

Form: Prepositional phrase
Example: In the blink of an eye: در یک چشم به هم زدن
Meaning: In an extremely short time.

:سوم

Form: Compound
Example: A bone of contention: دعوا بر سر یک چیز
Meaning: Something which people argue and disagree over.

:چهارم

Form: As + adjective + as/like + noun
Example: As dry as a bone: خشکی بسیار زیاد
Meaning: Very dry indeed

:پنجم

Form: Binomial (word+ and+ word)
Example: Rough and ready: مقدماتی و ابتدایی
Meaning: Crude and lacking sophistication

:ششم

Form: Trinomial (word+ word+ and+ word)
Example: Cool, calm and collected: آرام بودن و عصبی نبودن
Meaning: Relax, in control and not nervous

:هفتم

Form: Whole clause or sentence
Example: To cut a long story short: به طور خلاصه گفتن چیزی
Meaning: To tell the main points, but not all the fine details

برای اطلاعات بیشتر، به این مقاله مراجعه کن.

بیاین باهم چندتا اصطلاحات کاربردی رو که در قالب یک متن اومدن بررسی کنیم:

Mark had been feeling under the weather for weeks. One day he came into work looking like death warmed up and so we told him to go away for a few days to recharge his batteries. After one day beside the sea, he no longer felt off- color and by the second day he knew he was on the road to recovery. He sent us a postcard and we were all glad to learn that he was on the mend. By the end of the week, he returned to work as fit as a fiddle and he’s been .as right as rain ever since

 

Not very well: حال خیلی خوبی نداشتن
Looking extremely ill: شدیدا مریض بودن
Do something to gain fresh energy: انجام کاری برای انرژی و حال تازه بدست آوردن
Felt unwell: ناخوش بودن
Getting better: بهتر شدن
perfectly well: کاملا خوب و عالی

 

 

اصطلاحات کاربردی و افعال عبارتی

3055 بازدید

idiomآموزش رایگانآموزش زبانآموزش زبان انگلیسیاصطلاحاصطلاح به انگلیسیاصطلاح کاربردیاصطلاحات انگلیسیاصطلاحات انگلیسی به فارسیاصطلاحات فارسی به انگلیسی ترجمهاصطلاحات کاربردی idiomترجمه اصطلاحات انگلیسی به فارسیزبانزبان انگلیسیکاربردییادگیری زبان انگلیسی

بهاره شیخAuthor posts

Avatar for بهاره شیخ

فارغ التحصیل کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی

۳ دیدگاه

  • سلام واقعا عالیه من با این روش واقعا به زبان علاقه مند شدم و یادگیریم بهتر شده ممنون از شما بخاطر زحماتتون

    • سلام moana 🙂
      طی چند روز آینده این مقاله ویرایش میشه و معانی بهش اضافه میشه. برای دیدن اصطلاحات بیشتر به بخش اصطلاحات و افعال عبارتی در سایت مراجعه کن. مطمئنم برات کاربردیه.

در بحث پیرامون مقاله شرکت کنید.