Halsey خواننده آمریکایی که این روزها دچار بیماری سختی شده، امید خودش رو از دست نداده و همچنان سخت و استوار میجنگه و آهنگهای جدیدش رو که توی همین دوران بیماری نوشته، ریلیز میکنه. توی این مطلب از فانگلیش به بررسی متن و ترجمه آهنگ Ego از Halsey میپردازیم. با فانگلیش پلاس همراه باشید.
متن و ترجمه آهنگ Ego از Halsey
توی روند روزمره گیر افتادم | I’m caught up in the everyday trend |
با نخهای نامرئی به هم گره خوردم | Tied up by invisible thread |
دارم روی لبهای باریک راه میرم | Walking down a razor-thin edge |
و وقتی بیدار میشم خستهام، فکر میکنم بهتره مرده باشم | And I wake up tired, think I’m better off dead |
چند ماهی میشه که از مرزها رد شدم | Been a few months since I crossed over state lines |
با مامانم صحبت میکنم، لبخندهای مصنوعی روی فیستایم | Talk to my mom, fake smiles over FaceTime |
تا صبح میخورم تا نتونم صاف راه برم | Drink all night till I can’t walk in a straight line |
حالم خیلی بده ولی در عین حال سرم بالاست | Feel so low but I’m high at the same time |
نمیتونم پاهامو روی زمین نگهدارم | I can’t keep my feet on the ground |
و نگرانم که الان چه فکری دربارهام میکنی | And I’m nervous what you’ll think of me now |
امیدوارم یکی بیاد | I’m hoping that someone comes around |
کمکم کنه که بفهمم چه کار کنم | Helps me figure it out |
فکر میکنم باید سعی کنم ایگو (نفس) خودم رو بکشم | I think that I should try to kill my ego |
چون اگر این کار رو نکنم، ایگو ممکنه منو بکشه | ‘Cause if I don’t, my ego might kill me |
بزرگ شدم ولی اخیراً | I’m all grown up but somehow lately |
دارم مثل یه بچه رفتار میکنم | I’m acting like a f—ing baby |
واقعاً به اندازهای که به نظر میام خوشحال نیستم | I’m really not as happy as I seem |
هنوز یه بچهام که نمیتونه دوست پیدا کنه | Still a little kid that can’t make friends |
میخوام دعوت بشم، ولی نمیرم | Wanna be invited, but I won’t attend |
خوابهای بدی میبینم که کارم ممکنه تموم بشه | I’ve been having bad dreams my career could end |
چون وقتی باید تظاهر میکردم، اشتباه میکنم | ‘Cause I slip up when I should’ve played pretend |
هجده سالم شد و شهر رو ترک کردم | Turned eighteen and I left the city |
“گفتم “میخوام باحال باشم، نمیخوام زیبا باشم | Said, “I wanna be cool, I don’t wanna be pretty” |
صداها همه به هم ریختند | The voices all came crashing down |
“و گفتند “تو خیلی مهربونی که این شهر رو اداره کنی | And said, “You’re too nice to run this town” |
نمیتونم پاهامو روی زمین نگهدارم | I can’t keep my feet on the ground |
و نگرانم که الان چه فکری دربارهام میکنی | And I’m nervous what you’ll think of me now |
امیدوارم یکی بیاد | I’m hoping that someone comes around |
کمکم کنه که بفهمم چه کار کنم | Helps me figure it out |
فکر میکنم باید سعی کنم ایگو (نفس) خودم رو بکشم | I think that I should try to kill my ego |
چون اگر این کار رو نکنم، ایگو ممکنه منو بکشه | ‘Cause if I don’t, my ego might kill me |
بزرگ شدم ولی اخیراً | I’m all grown up but somehow lately |
دارم مثل یه بچه رفتار میکنم | I’m acting like a f—-ng baby |
واقعاً به اندازهای که به نظر میام خوشحال نیستم | I’m really not as happy as I seem |
هیچی به اندازهای که به نظر میاد نیست | Nothing’s as it seems |
هیچی به اندازهای که به نظر میاد نیست | Nothing’s as it seems |
و من بزرگ شدم ولی اخیراً | And I’m all grown up but somehow lately |
دارم مثل یه بچه رفتار میکنم | I’m acting like a f—ng baby |
واقعاً خوشحال نیستم که خودم هستم | I’m really not that happy being me |
از دروغی که دارم زندگی میکنم خوشم نمیاد | I don’t like the lie I’m living |
خیلی مهربون و بخشندهام | I’m way too nice and too forgiving |
میخوام برگردم به اولش | I wanna go back to the beginning |
وقتی همه چیز درست به نظر میرسید | When it all felt right |
روی پشتبام، در لور ایست ساید، دارم میخونم | A rooftop, Lower East Side, I’m singing |
اصلاً مهم نبود که برندهام یا نه | Didn’t give a f–k if I was winning |
الان همه چیز تموم شده، به کی دروغ میزنم؟ | It’s all done now, who am I kidding? |
(به کی دروغ میزنم؟) | (Who am I kidding?) |
دارم خیلی بدتر از چیزی که میگم عمل میکنم | I’m doing way worse than I’m admitting |
فکر میکنم باید سعی کنم ایگو (نفس) خودم رو بکشم | I think that I should try to kill my ego |
چون اگر این کار رو نکنم، ایگو ممکنه منو بکشه | ‘Cause if I don’t, my ego might kill me |
بزرگ شدم ولی اخیراً | I’m all grown up but somehow lately |
دارم مثل یه بچه رفتار میکنم | I’m acting like a f—-ng baby |
واقعاً به اندازهای که به نظر میام خوشحال نیستم | I’m really not as happy as I seem |
هیچی به اندازهای که به نظر میاد نیست | Nothing’s as it seems |
هیچی به اندازهای که به نظر میاد نیست | Nothing’s as it seems |
و من بزرگ شدم ولی اخیراً | And I’m all grown up but somehow lately |
دارم مثل یه بچه رفتار میکنم | I’m acting like a f—ng baby |
واقعاً خوشحال نیستم که خودم هستم | I’m really not that happy being me |
بدون دیدگاه