اصطلاحات هنری به انگلیسی یک مفهوم کلی است که به تمام لغات و عباراتی اشاره می‌کند که در زمینه هنر و هنرمندی به کار می‌روند. این اصطلاحات شامل لغاتی مانند نقاشی، نقاشی روغنی، مجسمه‌سازی، طراحی داخلی، عکاسی و سایر بخش‌های هنری می‌شود. هر یک از این اصطلاحات دارای تعریف و توضیحات خاص خود است و درک صحیح آنها می‌تواند به درک بهتر از آثار هنری و فرایند خلاقیت کمک کند. مطالعه و یادگیری اصطلاحات هنری به انگلیسی می‌تواند به علاقه‌مندان به هنر و هنرمندی در ارتباط با جامعه هنری جهانی کمک کند. با دانستن این اصطلاحات، شما قادر خواهید بود درباره هنر و آثار هنری به زبان انگلیسی صحبت کرده و با دقت بیشتری به آثار هنری نگاه کنید. همچنین، این اصطلاحات می‌توانند به شما در فهم بهتری از مفاهیم هنری و استفاده درست از اصطلاحات هنری به انگلیسی کمک کنند. اصطلاحات هنری به انگلیسی می‌توانند در هر نوع هنری، از نقاشی و مجسمه‌سازی تا عکاسی و طراحی داخلی، استفاده شوند. این اصطلاحات شامل لغات و عباراتی می‌شوند که مرتبط با فنون و تکنیک‌های هنری هستند. مثلاً در نقاشی، می‌توان به رنگ‌آمیزی، نورپردازی، ترکیب رنگ‌ها و سبک‌شناسی اشاره کرد. در عکاسی نیز، اصطلاحاتی مانند ترکیب رنگ‌ها، کنتراست، فوکوس و عمق میدان مورد استفاده قرار می‌گیرند. همچنین در مجسمه‌سازی و طراحی داخلی نیز اصطلاحات خاص خود را دارند. با یادگیری این اصطلاحات، می‌توانید در فهم بهتری از هر نوع هنری کمک کنید و به عنوان یک هنرمند حرفه‌ای بهتر عمل کنید. یادگیری اصطلاحات هنری می‌تونه کمک بسیار خوبی برای اسپیکینگ شما باشه از اونجایی که اکثر افراد به هنر های مختلف علاقه دارند و در موردش صحبت می‌کنند.

art: هنر

artist: هنرمند

figure: طرح

style: سبک

viewpoint: دیدگاه

subject matter: سوژه هنری

scene: منظره

representational: تجسمی

background: پس زمینه

figurative: فیگوراتیو هنری

design: طرح

palette: پالت

inspiration: الهام

harmony: هماهنگی

represent: بازنمایی کردن

reproduction: بازتولید

vibrant: پررنگ

minimalist: کمینه‌ گرا

shading: سایه روشن

highbrow: سطح بالا

foreground: پیش‌زمینه

symbolic: نمادین

masterpiece: شاهکار

abstract: انتزاعی

depth: عمق

monochrome: تک رنگ

pose: ژست گرفتن

execute: اثر هنری خلق کردن

surreal: فرا واقع‌ گرایی

depict: به تصویر کشیدن

details: جزئیات

perspective: ژرفانمایی

contrast: تضاد

Texture: بافت Aquarelle: آبرنگ

Gouache: گواش

aboriginal art: هنر بومی

abstract art: هنر انتزاعی

Transparent: شفاف

Perspective: چشم انداز

Composition: به‌وجود آوردن شکل

Analysis: آنالیز Aquatinte: چاپ تیزآبی سایه‌دار

Burin: قلم حکاکی، مغار

Gamaieu: نقاشی نقش برجسته‌ای

Fresque: نقاشی دیواری

Gravure: کنده‌کاری

Grisaille: نقاشی خاکستری

Huile: نقاشی رنگ روغن Lavis: تک‌رنگ آبکی Lithographie: چاپ سنگی Mosaique: موزائیک Pastel: مداد رنگی گچی و نقاشی مداد رنگی Planche: تخته یا صفحه ‌ی باسمه Pointe Seche: قلم خشک  طراحی Sanguine: سرخ خونی و مداد سرخ Tempera: رنگ لعابی Ton: رنگ مایه

Touche: ضربه‌ی قلم مو

Valeur: ارزش و رنگ درجه