رسیدیم به بررسی متن و ترجمه آهنگ Blue از Billie Eilish که آخرین ترک از سومین آلبوم Billie یعنی Hit Me Hard And Soft هستش. این آلبوم Billie از ده تا ترک تشکیل شده که چند روز پیش Billie اونو ریلیز کرد.
متن و ترجمه آهنگ Blue از Billie Eilish
من سعی میکنم | I try |
که سیاه و سفید زندگی کنم | To live in black and white |
ولی خیلی آبیام (غمگینم) | But I'm so blue |
دوست دارم | I'd like |
که واقعا راستش رو بگم وقتی میگم ازت گذشتم | To mean it when I say I'm over you |
ولی این هنوز واقعیت نداره | But that's still not true |
من هنوزم خیلی آبیام (غمگینم) | Oh, I'm still so blue (Oh) |
من فکر میکردم ما شبیه همدیگهایم | I thought we were the same (Thought we were the same) |
آدمایی با صفات یکسان | Birds of a feather (Birds of a feather) |
حالا من خجالتزدهام، و بهت گفتم که چرا | Now I'm ashamed (Oh), and I told you why |
متاسفم عشق من، من دارم تمام تلاشم رو میکنم | Désolé, mon amour, I'm trying my best (Trying) |
نمیدونم توی مغازه چیه، در رو باز کن | Don't know what's in store, open up the door (Blue) |
توی اعماق افکارم من هنوزم اونور آبم (غمگینم) | In the back of my mind, I'm still overseas (Blue) |
یه پرنده توی قفس، فکر میکردم تو برای من ساخته شدی | A bird in a cage, thought you were made for me |
من سعی میکنم (من هیچی نیستم) | I try (I'm not what) |
که سیاه و سفید زندگی کنم | To live in black and white |
ولی خیلی آبیام (اما من اون چیزی نیستم که تو نیاز داری) | But I'm so blue (But I'm not what you need) |
دوست دارم (نه اون چیزی که تو نیاز داری) | I'd like (Not what you need) |
که واقعا راستش رو بگم وقتی میگم ازت گذشتم | To mean it when I say I'm over you |
ولی این هنوز واقعیت نداره، درسته | But that's still not true, true |
(غمگینم، غمگین) | (Blue, blue) |
و من هنوزم خیلی آبیام (این واقعیت نداره) | And I'm still so blue (That's not true) |
(غمگینم، غمگین) | (Blue, blue) |
من کاملا وفادارم، کاملا وفادار | I'm true blue, true blue |
من کاملا وفادارم | I'm true blue |
(غمگینم، غمگین) | (Blue, blue) |
تو از یه پروانه هم آبیتر به دنیا اومدی (غمگینتر) | You were born bluer than a butterfly |
زیبا و بسیار بیبهره از اکسیژن | Beautiful and so deprived of oxygen |
سردتر از چشمای پدرت | Colder than your father's eyes |
اون هیچوقت یاد نگرفت که با کسی همدردی کنه | He never learned to sympathize with anyone |
من سرزنشت نمیکنم | I don't blame you |
ولی نمیتونم تغییرت بدم | But I can't change you |
از خودت متنفر نباش (متنفر نباش) | Don't hate you (Don't hate you) |
ولی نمیتونیم نجاتت بدیم (نجاتت بدیم) | But we can't save you (But we can't save you) |
تو جوری به دنیا اومدی که همیشه دنبال دستای مادرت باشی (همیشه دنبال عشق و محبتش بودی) | You were born reaching for your mother's hands |
قربانی نقشههای پدرت برای حکمرانی به دنیا (درگیر کارش بود و تو رو فراموش کرد) | Victim of your father's plans to rule the world |
ترسیدهتر از اون که بتونی به بیرون قدم برداری (به اجتماع بری) | Too afraid to step outside |
شکاک و وحشتزده از چیزی که شنیدی | Paranoid and petrified of what you've heard |
ولی میتونن دقیقا همینها رو در مورد من بگن | But they could say the same 'bout me |
من هر شب فقط چیزی نزدیک به سه ساعت میخوابم | I sleep 'bout three hours each night |
حالا یعنی فقط بیست و یک ساعت در هفته | Means only twenty-one a week now, now |
و میتونم دقیقا همین رو در مورد تو بگم | And I could say the same 'bout you |
[بازی نکن، خوبه؟]، تو هم مشهوری | [Don't play, that's cool?], you're famous too |
فقط یه بچه که آبی (غمگین) زاده شده | Just a baby born blue now, now |
من سرزنشت نمیکنم (سرزنشت نمیکنم) | I don't blame you (I don't blame you) |
ولی نمیتونم تغییرت بدم | But I can't change you |
از خودت متنفر نباش | Don't hate you |
ولی نمیتونیم نجاتت بدیم (نجاتت بدیم) | But we can't save you (But we can't save you) |
(ولی میتونن دقیقا همینها رو در مورد من بگن) | (But they could say the same 'bout me) |
(من هر شب فقط چیزی نزدیک به سه ساعت میخوابم) | (I sleep 'bout three hours each night) |
(حالا یعنی فقط بیست و یک ساعت در هفته) | (Means only twenty-one a week now) |
(ولی میتونن دقیقا همینها رو در مورد من بگن) | (But they could say the same 'bout me) |
(من هر شب فقط چیزی نزدیک به سه ساعت میخوابم) | (I sleep 'bout three hours each night) |
(حالا یعنی فقط بیست و یک ساعت در هفته) | (Means only twenty-one a week now) |
(ولی میتونن دقیقا همینها رو در مورد من بگن) | (But they could say the same 'bout me) |
(من هر شب فقط چیزی نزدیک به سه ساعت میخوابم) | (I sleep 'bout three hours each night) |
(حالا یعنی فقط بیست و یک ساعت در هفته) | (Means only twenty-one a week now) |
(ولی میتونن دقیقا همینها رو در مورد من بگن) | (But they could say the same 'bout me) |
(من هر شب فقط چیزی نزدیک به سه ساعت میخوابم) | (I sleep 'bout three hours each night) |
(حالا یعنی فقط بیست و یک ساعت در هفته) | (Means only twenty-one a week now) |
حالا دیگه تموم شده | It's over now |
حالا دیگه تموم شده | It's over now |
حالا دیگه تموم شده | It's over now |
ولی کِی میتونم بعدیش رو بشنوم؟ | But when can I hear the next one? |
بدون دیدگاه