فیلم The Invisible Man «مرد نامرئی» فیلمی علمی-تخیلی و ترسناک به نویسندگی و کارگردانی لی ونل است که در تاریخ ۲۸ فوریه ۲۰۲۰ اکران شد. ساخت این فیلم به اوایل سال ۲۰۰۷ برمی گردد. اما در سال ۲۰۱۶ یونیورسال به سراغ این پروژه رفت و قصد داشت هیولاهای کلاسیک خود را وارد کار کرده و جانی دپ نیز نقش اول فیلم را بگیرد.
این سومین فیلم لی وانل است. مرد نامرئی اقتباسی مدرن از رمان مشهوری به همین نام نوشتهی اچ.جی.ولز است. مرد نامرئی اولین فیلم ترسناک برتر سال ۲۰۲۰ است.
دیالوگها و اصطلاحات شنیدنی فیلم The Invisible Man
شما فقط نسخه ماهی مرکب او هستید. | You're just the jellyfish version of him. |
همه چیز به جز ستون فقرات. | Everything but the spine. |
شما هرگز نمیخواستید او را وادار کنید که هر چیزی که روی نوار است را بپذیرد ، مگر نه؟ | You never did want to get him to admitting anything on tape, did you |
من فقط نمیدانستم که او آنقدر بیثبات است. | I just didn't know he was that unstable. |
شما آن را شنیدید، درست است؟ | ?You heard it, right? |
بیشتر به نظر میرسید که او خودش را کشته است. | It sounded a lot like he killed himself. |
دیدن شما در این شرایط ناراحت کننده است. | It's upsetting to see you in this condition |
حتی اگر اوضاع برای شما و آدریان بد تمام شد، من هنوز به عنوان خانواده به شما نگاه میکنم. | Even though things ended badly for you and Adrian, I still look at you as family. |
الان وکیل من هستی؟ | Are you my lawyer now? |
یا از نظر روانی ناتوان باشید. | or being ruled to be mentally incompetent. |
من وکیل شما برای منبع درآمد شما هستم. | I'm your lawyer for your source of income. |
وظیفه من است که به شما اطلاع دهم که پرداختهای بعدی متوقف میشود. | it's my duty to inform you that any further payments are to be halted |
من هیچ لذتی از تکرار مجدد آن ندارم. | so I take no pleasure in relaying that. |
من برای شما متاسفم | I used to feel sorry for you. |
یک گزینه وجود دارد که همه اینها از بین میروند. | there's one option where this all goes away. |
او به شما احتیاج دارد زیرا شما به او نیازی ندارید. | He needs you because you don't need him. |
هیچ کس قبلاً او را ترک نکرده است. | No one's ever left him before. |
اما اکنون او، شما را به اندازه کافی مجازات کرده است. | But he's punished you enough now. |
حالا که او میداند شما مادر فرزندش هستید. | Now that he knows you're the mother of his child |
وقت آن است که دیگر بازی را متوقف کنید. | It's time to stop playing games. |
شما در حال حاضر واقعاً چارهای ندارید. | you don't really have a choice right now |
در حال حاضر شما یک قاتل هستید. | Right now you're a murderer. |
اما من میتوانم آن را تغییر دهم. | But I can change that. |
انتظار ندارم فعلا تصمیمی بگیرید. | I don't expect you to make a decision right now |
وای، به نظر من، شما شگفت انگیز هستید. | Wow, you look amazing. |
منظورم این است که شما همیشه، همیشه شگفتانگیز به نظر میرسید. | I mean, you've always, you always look amazing. |
احساس شگفت انگیزی ندارم | I don't feel amazing. |
اینها همه دروغ است | It's all a lie |
اوه، خیلی منطقی است | Uh, which is so logical |
که ناگهان باعث میشود این جشن عجیبی به نظر برسد. | that it suddenly makes this feast look moronic. |
دستانم میلرزد. | My hands shaking. |
به این دلیل است که من به تو احتیاج دارم | it's because I need you |
میدانم که وقتی با هم بودیم با تو آنگونه که باید با تو رفتار کنم رفتار نکردم | I know I didn't treat you the way you should have been treated when we were together |
اما من درس خود را آموختهام. | But I've learned my lesson. |
من هر چیزی را که دارم را میسوزانم تا به شما ثابت کنم. | I would burn everything I own just to prove that to you. |
باید با صداقت شروع شود. | it has to start with honesty. |
فکر کردم او هم مرا دوست دارد. | I thought he loved me too. |
اما او من را کنترل کرد. | but he controlled me |
فقط حقیقت را به من بگو. | Just tell me the truth. |
من باید بدانم که من دیوانه نیستم، خوب؟ | I need to know that I'm not crazy, okay? |
ما نمیتوانیم این کار را با یک دروغ شروع کنیم. | we can't start this with a lie. |
چرا نمیتوانی فقط واقعیت را به من بگویی؟ | Why can't you just tell me the truth? |
من نیاز دارم که این کار را برای من انجام دهی. | I need you to do this for me. |
من به شما حقیقت را میگویم. | I am telling you the truth. |
من تنها کسی هستم که میتواند به شما کمک کند. | I'm the only one who can help you |
چون من شما را بهتر از هر کس دیگری در دنیا میشناسم. | Because I know you better than anyone else in the world. |
به من بگو فکر نمیکنی من این کار را کرده باشم | Tell me you don't think I did this. |
به من بگو تو این را میدانی. | Tell me you know that. |
گرچه من هم ممکن است این کار را انجام داده باشم. | I may as well have done it, though. |
من انجامش دادم. | I did that. |
من تو رو ناامید کردم. | I failed you |
او شما را دنبال خواهد کرد. | He will follow you. |
او میداند شما کجا زندگی میکنید. | He knows where you live. |
من چند خبر دارم | I have some news |
خب من یک نقشه دارم | Okay I have a plan |
و من فقط، نیاز دارم که شما با آن همراه باشید، و فقط یک ثانیه کنترل کنید. | And I just, I need you to go along with it, and just not being in control for one second. |
من سعی نمیکنم کنترلت کنم | I'm not trying to control you |
او مرده | he's dead |
او کنترل کامل همه چیز را در دست داشت، میدانید؟ | He was in complete control of everything, you know? |
از جمله من. (شامل من هم میشه) | Including me. |
شما اکنون با ما اینجا هستید. | You are here with us now. |
شما در امان هستید. | you're safe |
او رفته است | He's gone |
نمیتوانم تو را با خود ببرم. متاسفم. | I can't take you with me. I'm sorry. |
حالا من میدانم که شما واقعاً درباره من چه فکر میکنید. | Now I know what you really think of me. |
بسیار سپاسگزارم که وقت خود را برای اطلاع دادن به من اختصاص دادید | Thanks so much for carving out the time to let me know |
بدون دیدگاه