اصطلاحات با say و tell
در این مقاله با هم اصطلاحاتی رو با say و tell یاد میگیریم. این دو فعل هر دو به معنی گفتن و بیان کردن هستند.
ممکن هست در مکالماتی که با دوستتون و یا همکارتون به زبان انگلیسی دارید، بخواین از اصطلاحی استفاده کنید که یکی از این دو کلمه در اون هست. این اصطلاحات به شما کمک میکنن تا نظر شخصی خودتون و طرز فکرتون راجع به مسائل رو به راحتی بیان کنید و مکالمهی بهتر و حرفهایتری داشته باشید.
برای درک هرچه بهتر موقعیت، به مثالهای زیر توجه کنید.
phrases with say and tell
+ Are you planning to leave your job?
– I’d rather not say at the moment.
+ برنامه داری که شغلت رو ترک کنی؟
– ترجیح میدم که الان درموردش صحبت نکنم.
+Do you want a coffee?
– I wouldn’t say no.
+ قهوه میخوای؟
– نه نمیگم. (به پیشنهادت) (در عامیانه به معنای چرا که نه هم میتوان معنی کرد.)
+That was a really awful exam.
– you can say that again!
+ اون یک امتحان افتضاح بود.
– موافقم باهات.
+Did you speak to Mr Ellis?
– yes, I have to say, he was very rude.
+ با آقای الیس صحبت کردی؟
– آره، باید این رو هم بگم که اون خیلی بیادب بود.
+We need a new carpet in the hall.
– ok, whatever you say.
+ ما به یک فرش جدید تو هال نیاز داریم.
– باشه، هرچی تو بگی.
+Tell me how was your trip to Dubai?
– well, it was hot, to say the least.
+ بهم بگو سفرت به دبی چطور بود؟
– خب، اگه بخوام کلیتش رو بگم، گرم بود.
+Is Andrea getting married?
– that would be telling.
+ آندره داره ازدواج میکنه؟
– اینطور به نظر میاد. (اینطوری میگن)
+Is it going to rain tomorrow?
– I couldn’t tell you.
+ فردا قراره بارون بیاد؟
– نمیدونم. (من از کجا بدونم؟)
+You were right. the train was at 6:00.
– you see? I told you so!
+ حق با تو بود. قطار ساعت 6 حرکت کرده.
– دیدی؟ بهت که گفتم!
+Did you enjoy the play?
– to tell you the truth, it was boring.
+ از بازی لذت بردین؟
– اگه بخوام راستش رو بگم، حوصله سر بر بود.
در ادامه به بررسی معانی اصطلاحات به کار برده شده و موقعیت استفادهی اونها میپردازیم.
I’d rather not to say: is a polite way to say you don’t want to give sb some information.
ترجیح میدم که نگم.
I’d rather not to say : یک روش مودبانه هست برای گفتن این که نمیخواین اطلاعاتی رو به کسی بدین.
I wouldn’t say no (to sth) : used to say you would like sth, or to accept something you are offered.
– نه نمیگم. (به پیشنهادت)
هنگامی که تصمیم دارید پیشنهادی که به شما شده رو قبول کنید، از این عبارت استفاده میکنید.
You can say that again: I agree with you completely.
کاملا باهات موافقم.
I have to say (that) / I must say (that) :used to emphasizing an opinion.
باید بگم که…
از این اصطلاح وقتی استفاده میکنیم که بخوایم ایده یا نظری رو با تاکید بیان کنیم.
Whatever you say: used to agree with sb’s suggestion, even if you don’t like it, because you don’t want to argue about it.
هرچی که تو بگی.
معمولا وقتی از این اصطلاح استفاده میکنیم که وقتی با نظر شخصی زیاد موافق نیستیم اما حوصلهی بحث هم نداریم.
Tell me: used before asking a question.
بهم بگو.
از این اصطلاح قبل از سوال پرسیدن استفاده میشود.
To say the least: used to say that you could have expressed sth in a much stronger way.
کلیت چیزی رو گفتن
برای تاکید و خلاصه گفتن موضوعی استفاده میشود.
That would be telling: used to say that you can’t give some information because it is secret.
اینطور به نظر میاد. (اینطوری میگن)
وقتی از این اصطلاح استفاده میکنیم که چیزی به صورت راز باشه و ما نمیخوایم که چیزی درموردش بگیم.
I couldn’t tell you: used to tell sb that you do not know the answer to the question.
نمیدونم. (من از کجا بدونم؟)
I told you (so) :I warned you about sth; you didn’t listen but now you can see I was right.
دیدی گفتم؟ (دیدی حق با من بود؟)
To tell you the truth: used to say what you really feel or think.
اگه بخوام راستش رو بگم …
بدون دیدگاه