learning funglishapp

اصطلاحات مرتبط با یاد گرفتن در زبان انگلیسی | idioms and phrasal verbs

سلام دوستان. در مقاله قبلی با نحوه ی پیدا کردن ایدیم ها در دیکشنری آشنا شدیم.

هر مبحثی در زبان انگلیسی اصطلاحات خاص خودش رو داره. حتی یاد گرفتن! در این مقاله قصد داریم تا با هم اصطلاحات مرتبط با یادگرفتن را با هم یاد بگیریم.

این دسته از مقالات برای سطح اینترمدیت به بالا مناسب هستند.

برای بهتر درک کردن مثال‌ها اون‌ها رو در قالب متن زیر براتون آوردم.

بریم نگاهی به متن بندازیم.

a learning process

As I had planned a holiday in Spain, I decided to brush up on my Spanish before I went, and I enrolled on a local evening course. At first I had to rack my brains to remember anything, and I couldn’t make sense of the grammar, so it was very hard to keep up with the other students. Then, after a while , things started coming back to me, and I realized there were lots of words on the tip of my tongue. But some of the new vocabulary wouldn’t sink in– words just went in one ear and out the other. When you work hard all day, it’s not easy to keep your mind on a difficult subject in the evening. But I stuck at it, and I began to pick things up more quickly. All I have to do now is keep it up.

پروسه‌ی یادگیری

همونطور که برای گذراندن تعطیلاتم در اسپانیا برنامه ریزی کرده بودم، تصمیم گرفتم که کمی اسپانیایی‌ام را قبل از رفتن قوی کنم.در نتیجه در یک کلاس محلی که تایمش بعد از ظهر‌ها بود ثبت نام کردم.

در ابتدا باید خیلی سخت تلاش می‌کردم تا به یاد بیاورم و هیچی از گرامر نمی‌فهمیدم. به همین دلیل برام خیلی سخت بود که بخوام خودم رو در سطح بقیه دانش آموز‌ها نگه دارم.

بعد از مدتی کم کم چیز‌ها یادم آمدند و فهمیدم که یک عالمه لغت هست که می‌شناسمشون اما فراموش کرده بودم. (سر زبون بودن.) اما خب بعضی‌هاشون هم لغات جدید بودن. لغاتی که اصلا نمی‌فهمیدمشون یا سریع فراموششون می‌کردم. مثل این بود که از این گوش بره و از اون یکی در بیاد.

وقتی داری تمام روز سخت کار می‌کنی، این که تمرکزت رو روی یک موضوع سخت در بعد از ظهر بزاری اصلا آسون نیست. اما من تلاش کردم.

حالا دارم سریع چیز‌ها رو یاد میگیرم. تنها کاری که باید بکنم اینه که همینطوری ادامه بدم.

در ادامه به بررسی معنی اصطلاحات به کار رفته در متن می‌پردازیم.

Brush up on sth/brush sth up: improve your knowledge or skill in sth, especially when you have not used it for a period of time.

تقویت مهارت یا هنری که مدتی هست ازش استفاده نکرده‌ایم.

Make sense of sth: manage to understand sth.

معنی دادن/ فهمیدن

Keep up (with sb): make progress at the same speed as others.

همراه با بقیه پیشرفت کردن

Sink in: (of information or experience) be remembered or understand.

فهمیدن یا به یاد آوردن

Keep your mind on sth: continue to concentrate on sth.

تمرکز کردن

Pick sth up: learn sth without a big effort.

چیزی را سریع و آسان یاد گرفتن

Keep it up: continue to do sth as well as you doing it now.

همینطوری ادامه دادن (بدون پسرفت داشتن.)

rack your brains (or brain): try hard to remember sth.

سخت تلاش کردن برای به یاد آوردن چیزی

comes back: remember

on the tip of your tongue: you are sure you know it, but you can’t remember it at that moment.

سر زبون بودن

goes in one ear and out the other: forget sth quickly.

سریع فراموش کردن (از این گوش رفتن و از آن یکی در آمدن)

امیدوارم که این مقاله براتون مفید بوده باشه.

 

اصطلاحات کاربردی و افعال عبارتی

2693 بازدید

آموزش آنلاینآموزش رایگانآموزش زبانآموزش زبان انگلیسیاصطلاحات انگلیسیاصطلاحات یادگیریایدیمزبانزبان انگلیسییادگیری زبان انگلیسی

فرهت سادات فیروزهAuthor posts

Avatar for فرهت سادات فیروزه

سلام فرهت هستم. مدرس زبان انگلیسی و مترجم و نویسنده محتوا از سال 97! می‌تونم بگم که یکی از سرگرمی‌هام یادگیری زبان‌های مختلفه!

بدون دیدگاه

در بحث پیرامون مقاله شرکت کنید.