knowledge funglishapp

اصطلاحات مرتبط با دانش و مهارت در زبان انگلیسی

سلام دوستان. در این مقاله به بررسی اصطلاحات مرتبط با دانش و مهارت می‌پردازیم.

اصطلاحات این بخش را بهتر است در قالب مکالمات کوتاه با هم یاد بگیریم تا با نحوه ی کاربرد آن ها آشنا شوید.

 

I can talk about knowledge and skills

 did you understand the lecture?

No, I couldn’t take it in. I was too tired.

تو لکچر رو فهمیدی؟

نه، کامل متوجه نشدمش. خیلی خسته بودم.

 Are you any good at maths?

 No, I haven’t got a head for figures.

ریاضیاتت خوبه؟

نه، من اصلا مغز این کار ها رو ندارم. ( توش خوب نیستم.)

What was her name again?

 I’m afraid it’s slipped my mind.

می‌شه دوباره اسمش رو بگی؟

می‌ترسم که فراموش کرده باشمش.

 He’s a taxi driver, isn’t he?

 Yes, he knows London like the back of his hand.

اون راننده‌ی تاکسی هست. درسته؟

آره، اون لندن رو مثل کف دستش می‌شناسه.

Did Dave really makes that chair himself?

 Yeah, well he is good with his hands.

دیو واقعا اون صندلی رو خودش درست کرده؟

آره،اون تو کارهای دستی خیلی خوبه.

I’ve never used this computer before.

 It’s okay once you get the hang of it.

من قبلا هیچ وقت از این کامپیوتر استفاده نکردم.

اشکالی نداره. یک بار که ازش استفاده کنی، کار کردن باهاش رو یاد می‌گیری.

Is it okay for Sam to use that machine?

 Yes, sure. He knows what he’s doing.

اشکالی نداره که سم داره از اون ماشین استفاده می‌کنه؟

نه اشکال نداره. اون کارش رو بلد هست.

Do you fancy a game of chess?

 Well, I’m a bit out of practice but I’ll give it a try.

علاقه ای به شطرنج داری؟

خب، یه مدت هست که تمرین نکردم. اما امتحان می‌کنم.

 

در ادامه به بررسی معانی اصطلاحات به کار رفته می‌پردازیم.

Take it / sth in: fully understand and remember what you hear see or read.

کامل متوجه شدن

 Have got a (good) head for sth: be naturally  good at doing calculations, remembering facts ,etc.

به طور طبیعی در چیزی خوب بودن

Slipped your mind: if sth slips your mind you, forget it, or forget to do it.

فراموش کردن، از ذهن رفتن

Know  sth like the back of your hand: know a place very well.

مثل کف دست جایی را شناختن

Get the hang of sth: learn or begin to understand how to do something.

یاد گرفتن این که چه طور با چیزی کار شود.

Know  what you are doing: have experience in doing sth and understand it fully.

با تجربه بودن، کار بلد بودن

Out of practice: less good at doing sth than you used to be, because you haven’t done it for some time.

به اندازه قبل خوب نبودن ( به خاطر رها کردن انجام دادن کاری)

Give sth a try: make an attempt to do something.

امتحان کردن چیزی

Spotlight

دراین بخش به بررسی اصطلاحات ساخته شده با good می‌پردازیم. ( اصطلاحات good)

Are you any good at art? = able to draw paint well

تو نقاشی کشیدن خوب هستی؟

(خوب بودن در مهارت، که در اینجا مهارت نقاشی مورد سوال است.)

I’m no good at the skiing. =  unable to ski well.

من تو اسکی کردن خوب نیستم.

He’s good with his hands. =  able to use his hands well.

اون با دست هاش خوب کار ها رو انجام میده. ( در کار هایی که با دست انجام می شوند، مهارت دارد.)

He’s no good with people. = unable to deal with people well.

اون اصلا با مردم خوب نیست. ( توانایی برقراری ارتباط را ندارد.)

 

 

 

 

امیدوارم این مقاله براتون مفید بوده باشه.

اصطلاحات کاربردی و افعال عبارتی

2828 بازدید

ELICIT و HEAD در آموزش انگلیسیآموزش زباناصطلاح مرتبط با دانش و مهارتدانش به انگلیسیدانش و مهارت به انگلیسیزبانزبان انگلیسیفانگلیشمهارت به انگلیسییادگیری زبان انگلیسی

فرهت سادات فیروزهAuthor posts

Avatar for فرهت سادات فیروزه

سلام فرهت هستم. مدرس زبان انگلیسی و مترجم و نویسنده محتوا از سال 97! می‌تونم بگم که یکی از سرگرمی‌هام یادگیری زبان‌های مختلفه!

بدون دیدگاه

در بحث پیرامون مقاله شرکت کنید.