exam-idioms funglishapp

لیستی از اصطلاحات امتحان به زبان انگلیسی(2)

سلام دوستان. این مقاله در ادامه مقاله قبلی هست و در آن به بررسی اصطلاحات امتحان و موضوعات مرتبط به آن می‌پردازیم.

در مقاله قبلی با سری اول از این اصطلاحات آشنا شدیم.

این دسته از مقالات برای سطح اینترمدیت به بالا مناسب هستند.

برای یاد گرفتن بهتر اصطلاحات و یاد گرفتن کاربرد آن‌ها به مثال‌های زیر توجه کنید.

what happens on exam day?

The night before an exam, I stay up late and revise.

Outside the exam room, I steer clear of other students who are in a panic.

I keep one eye on the clock during the exam so that I don’t run out of time.

I try to stick to the question.

If I get stuck on a question, I miss it out and go on to an easier one.

If my mind goes blank, I breathe in and out slowly to calm myself.

I read through my answers at the end to check that they make sense.

چه اتفاقی در روز امتحان افتاد؟

شب قبل از امتحان تا دیر وقت بیدار موندم و مرور کردم.

بیرون از اتاق امتحان سعی کردم از دانش آموزانی که استرس داشتند دوری کنم.

موقع امتحان چشمم به ساعت بود تا وقت کم نیارم.

سعی می‌کردم که به سوال توجه کنم.

اگه روی سوالی می‌ماندم، از آن رد می شدم و می‌رفتم سراغ سوالی آسان‌تر.

اگه ذهنم خالی می‌شد، نفس عمیق می‌کشیدم و به آرامی آن را بیرون می‌دادم تا خودم را آرام کنم.

در انتها پاسخ‌هایم را دوباره خواندم تا ببینم واضح و قابل فهم هستند یا نه.

 

در ادامه به بررسی معنی اصطلاحات امتحان می‌پردازیم.

Stay up: go to bed later than usual

تا دیر وقت بیدار ماندن

Steer/stay clear of sb/sth: take care to avoid sb/sth.

مراقب بودن از اینکه از چیزی دور بمونی

Keep/have one eye on sth: look at or watch sth while doing sth else.

یک چشم روی چیزی داشتن/ حواست به چیزی بودن

Run out of sth: use all of sth and have no more left.

تمام شدن چیزی

Stick to sth: talk or write about one particular thing only.(keep to sth)

چسبیدن به چیزی/ در مورد یک مسئله خاص نوشتن یا صحبت کردن

Get stuck(on sth): not be able to continue with sth because it is too hard.

گیر کردن تو مسئله (به دلیل سخت بودن)

Miss sth out: not include sth, or fail to include sth.

جا انداختن/ جا افتادن

Go blank: if your mind goes blank you are unable to remember the answer to a question.

همه چیز از ذهن پریدن/ خالی شدن ذهن

Breathe in: take air into your lungs. (opposite is breathe out)

نفس کشیدن/ دم

Read through sth: read sth to check details and look for mistakes.

خوندن چیزی به منظور چک کردن و رفع اشکال

Make sense: have a clear meaning; be logical and easy to understand.

منطقی بودن/ معنی داشتن

 

امیدوارم که این مقاله براتون مفید بوده باشه.

 

اصطلاحات کاربردی و افعال عبارتی

2854 بازدید

آموزش آنلاینآموزش رایگانآموزش زبانآموزش زبان انگلیسیاصطلاحات انگلیسیامتحانایدیمزبانزبان انگلیسییادگیری زبان انگلیسی

فرهت سادات فیروزهAuthor posts

Avatar for فرهت سادات فیروزه

سلام فرهت هستم. مدرس زبان انگلیسی و مترجم و نویسنده محتوا از سال 97! می‌تونم بگم که یکی از سرگرمی‌هام یادگیری زبان‌های مختلفه!

بدون دیدگاه

در بحث پیرامون مقاله شرکت کنید.