در این مقاله قصد داریم تا با هم اصطلاحات مرتبط با توصیف کردن در زبان انگلیسی رو یاد بگیریم. توصیف کردن میتواند به اشکال مختلفی بیان شود، توصیف ویژگی های شخصیتی، توصیف ویژگی های ظاهری شخصی یا توصیف طرز فکر شخصی. در ادامه با هم با اصطلاحات و عباراتی آشنا میشویم که با کمک آن ها میتوانیم عقیدهی خود را نسبت به موضوعی بهتر بیان کنیم.
بهترین راه برای یادگیری اصطلاحات، دیدن آن ها در قالب مثال است.
I can describe ways of saying things
My boss treats me like a child: she’s always talking down to me.
رئیسم با من مثل یک بچه رفتار می کنه. اون همیشه من رو دست کم میگیره.
I shouldn’t have mentioned Joey’s girlfriend; I think I put my foot fit in it.
نباید در مورد دوست دختر جویی حرف میزدم. فکر می کنم ناراحتش کردم.
Ann gets things across clearly – and she’s the only person who talks sense around here.
آن چیز ها رو واضح بیان میکنه. و من فکر میکنم که اون تنها کسی هست که چیز های عاقلانه میگه. (با مفهوم صحبت می کنه.)
My teacher’s got a very quiet voice; I wish he’d speak up.
معلمم صدای آرومی داره، کاشکی بلندتر صحبت می کرد.
My sister’s very direct and always speaks her mind, but at least she never talks about people behind their backs.
خواهرم خیلی رک هست و همیشه چیزی رو که تو ذهنشه میگه. اما حداقل اون پشت سر مردم حرف نمی زنه.
My daughter answers me back when I’m annoyed with her. I’m always telling her off for being so cheeky!
دخترم همیشه جواب من رو می ده هر موقع که من ازش ناراحتم. من همیشه باهاش به خاطر کاری که انجام داده با عصبانیت صحبت میکنم.
My colleague talks non-stop! You can’t get a word in edgeways.
همکارانم همیشه صحبت می کنند. اصلا نمیتونی حرف بزنی.
در ادامه با هم به بررسی معانی اصطلاحات توصیف کردن به کار برده شده در متن درس می پردازیم.
Talk down to sb: talk to sb as if they are less intelligent or important than you.
دست کم گرفتن کسی
Put your foot in it: say or do something that makes sb embarrassed or upset.
کسی رو ناراحت یا شرمنده کردن
Get sth across (to sb): succeed in making sb understand sth.
چیزی رو به کسی فهماندن
Talk sense: say things that are sensible and correct. Opp: talk nonsense.
منطقی صحبت کردن
متضاد: بی معنی صحبت کردن
Speak up: speak more loudly.
بلند کردن
Speak your mind: say exactly what you think in a very direct way.
چیزی که تو ذهنت هست رو بگی
Behind sb’s back: without sb knowing about it. Opp: to sb’s face.
پشت سر کسی حرف زدن
متضاد: در روی کسی صحبت کردن
Answer (sb) back: reply rudely to sb who has more authority than you.
جواب دادن به کسی (گستاخانه جواب دادن)
Tell sb off: (for sth/ for doing sth): speak angrily to sb for doing sth wrong.
با عصبانیت با کسی صحبت کردن به خاطر اشتباه انجام دادن کاری
Not get a word in edgeways: not be able to say anything because sb else is talking too much.
نتونستن صحبت کردن ( به خاطر صحبت زیاد کسی )
امیدوارم که این مقاله براتون مفید بوده باشه.
بسیار عالی حرف نداره واقعا لذت میبرم
خواهش میکنم دوست عزیز 🙂
بسیار عالی واقعا لذت بردم💕
سلام دوست عزیز 🙂
باعث خوشحالیه برای ما
سلام میترا 🙂
باعث خوشحالیه که این مطلب رو دوست داشتی.