Nineteen-year-old Alice returns to the magical world from her childhood adventure, where she reunites with her old friends and learns of her true destiny: to end the Red Queen’s reign of terror.
این فیلم در ۵ مارس سال ۲۰۱۰ میلادی اکران شد. آلیس در سرزمین عجایب هفتمین همکاری جانی دپ و تیم برتون بعد از فیلم موزیکال سوئینی تاد بود. این فیلم در سال 2011 در هشتاد و سومین دوره مراسم اسکار برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی هنری و بهترین طراحی لباس شد
عبارات فیلم Alice in Wonderland
از دست دادن احساسات | lost one's senses |
به کسی که افکار و رفتارهای احمقانه، عجیب و خطرناک داره میگن | off one's head |
بیدار شدن | wake up |
ببخشید | Pardon me |
رسیدن/ پیشرفت کردن | Come along |
خاستگاری کردن | ask for one's hand |
رسیدن یا رفتن به جایی، شرایطی یا وضعیتی که انتظارش رو نداشتی | end up |
با خشم به کسی حمله کردن | set on |
توجه کن | pay attention |
ادامه ندادن فعالیتی | leave off! |
مطمئن بودن از کسی | be certain of someone |
باعث افتخاره/ ممنون | My pleasure |
عجب آدم باکمالات و خوشتیپی | you great lug! |
مثل دستوریست که از سمت پادشاه یا ملکه میاد و باید اطاعت بشه. | Off with one's head! |
مراقب کسی یا چیزی بودن | look after |
نگاهی به چیزی انداختن | have a look |
در حین انجام کاری بودن | on one's way |
پیشرفت در راهی خاص/ کنار اومدن یا مدیریت شرایطی | get on |
کسی رو شبیه کسی یا چیزی نکردن/ کاری رو انجام ندادن | put someone off something |
تموم شدن چیزی | ran out |
حواست به سرت باشه | Mind your head |
دنبال چیزی گشتن | look for |
به اصرار کسی یا چیزی رو فراموش کردن | put someone or something out of one's mind |
کسی رو از مسیری دور کردن | lead someone or something away |
به کسی خندیدن | laugh at someone |
ادامه دادن | Go on |
کسی رو بیرون کردن | get out |
دیوونه شدن | be off your head |
اصطلاحات فیلم Alice in Wonderland
چه ایدهای!!! یک ایده دیوونه، عصبی و فوقالعاده! | What an idea. A crazy, mad, wonderful idea. |
+ این غیرممکنه. - فقط زمانی که باورش کنی، غیرممکنه. | + This is impossible. -Only if you believe it is. |
تو تقریبا آلیسی! | You're almost Alice. |
بهتر است ترسیده بشی تا دوست داشته بشی. | It is far better to be feared than loved. |
من دیوونه نیستم، ماهیت من فقط متفاوت از توعه. | I'm not crazy, my reality is just different than yours. |
برای چی تو همیشه خیلی کوچولویی یا خیلی بلندی؟ | Why is it you're always too small or too tall? |
چرا یک کلاغ سیاه شبیه میز تحریره؟ | Why is a raven like a writing desk? |
متاسفانه چه سر بزرگی داری. | What a regrettably large head you have. |
مرگ بر ملکه خونین سرخ! | Down with the bloody Red Queen! |
با این همه صحبت از خون و قتل، دیگه چای مزهای نداره. | All this talk of blood and slaying has put me off my tea. |
یکی سه تا تارت من رو دزدیده! | Someone has stolen three of my tarts! |
من کوچک شدهام ، کشیدهام ، خراشیدهام و درون قوری هستم. | I've been shrunk, stretched, scratched and stuffed into a teapot! |
همتون برای چای دیر کردید. | You're all late for tea! |
شما قبلا خیلی بیشتر... "بیشتر" بودید. بزرگی خودتون رو از دست دادید. | You used to be much more ... "muchier." You've lost your muchness. |
اونها عقلشون رو از دست دادند! | Off with their heads! |
بدون دیدگاه