همیشه وقتی صحبت از روابط میشه، حالا فرقی نداره که روابط خانوادگی باشه یا اجتماعی، باید بدونی برای توصیف هر کدوم از چه کلمهای استفاده کنی. حالا اگه بخوای به انگلیسی درموردشون صحبت کنی که اهمیت کلمات مورد استفادت چندبرابر میشه. تو این مقاله لیستی از لغات کاربردی این موضوع رو آماده کردیم.
Adoption: فرزندخواندگی, به فرزندی پذیرفتن
Adoptive father: پدرخوانده
Adoptive mother: مادرخوانده
Ancestor: نیا، اجداد
Aunt: عمه، خاله
Auntie: خاله
Bachelor: مجرد، مرد مجرد
Birth mother: (مادر اصلی (به دنیا آورنده واقعی یک فرزند
Blood relative: نسبت خونی
Bride: عروس
Bridegroom: خواستگار، نو داماد
Brother: برادر
Brother-in-law: باجناق، برادر زن، برادر شوهر
Brotherhood: برادری
Brotherly: برادرانه
Care-giver: (مراقب، پرستار (کودک، پیر، بیمار
Child: کودک، بچه، خردسال، فرزند
Childhood: بچگی
Children: فرزندان
Clan: قبیله، طایفه، خاندان
Close-knit: نزدیک به هم
Close-knit family: خانواده صمیمی، اقوام نزدیک
Cousin: عمو زاده، خاله زاده، عمه زاده، دایی زاده
Dad: بابا, پدر
Daddy: بابا
Daughter: دختر
Daughter-in-law: عروس
Descendant: (… نسل، زاده ی اولاد (نوه ها و
Divorce: آهنگ: طلاق
Eligible (for marriage) : (واجد شرایط بودن (برای ازدواج
Engaged: نامزد شده، متعهد
Engagement: نامزدی
Estranged: سرد کردن رابطه، دور کردن
Ex: سابق
Ex husband: شوهر سابق
Ex wife: همسر سابق
Extended family: خانواده پرجمعیت، خانواده گسترده
Faithful: وفادار، پایدار
Family: خانواده
Family tree: شجرهنامه
Father: پدر
Father-in-law: پدر زن، پدرشوهر
First born: فرزند ارشد، فرزند اول خانواده
Flesh and blood: گوشت و خون
Folk: قوم و خویش
Foster: پرورش دادن
Foster child: کودکی که پرورشش به عهده کسی جز والدین اصلی و یا والدین ناتنی باشد
Foster father: مردی که برای یک بچه مانند پدر است و از او مراقبت میکند
Fraternal: برادرانه
Fraternal twin: دو قلو های برادر
Friend: دوست
Genealogy: سلسله، شجره نامه، نسب
Grandpa: بابابزرگ
grandpa: بابابزرگ
Grandchild: نوه
Granddaughter: (نوه (دختر
Grandma: مامان بزرگ
Grandfather: پدربزرگ
Grandpa: بابابزرگ
Grandparent: پدربزرگ یا مادربزرگ
Grandson: (نوه (پسر
Granny: عزیز جون، مامان بزرگ
great-aunt: عمه بزرگ، خاله بزرگ
Great-grandfather: پدربزرگ مادری یا پدری
Great-grandson: فرزند نوه
Groom: داماد
Grown up: بزرگسال، بالغ
Half-brother: برادر ناتنی
Half-sister: خواهر ناتنی
Heir: وارث
Heiress: وارثی که زن یا دختر باشد
Helpmate: همسر، یار
Hereditary: ارثی
Heritage: میراث، ارثیه
History: پیشینه
Household: لوازم منزل
Identical twin: دوقلوهای همسان
In-law: رابطه خویشاوندی که به وسیله ازدواج پدید آمده
Infancy: دوران کودکی
Infant: نوزاد
Inherit: به ارث بردن
Juvenile: نوجوان
Kin: قوم و خویش، خوشاوندی
kindred: خانواده، قوم و خویش، بستگان
kinfolk: خویشاوندان
kinship: روابط خویشاوندی
loyalty: وفاداری
lineage: اصل و نسب، دودمان
Ma: (mami مامان (مخفف شدهی
Maiden name: نامخانوادگی زن قبل از ازدواج
Mama: مامان
Marriage: ازدواج، عروسی
Mate: همسر، همدم، رفیق
Maternal: از مادری، مادری
Matriarch: مادر سالاری، زنی که در راس یک خانواده باشد
Matrimony: ازدواج
Minor: صغیر، خردسال، فرد زیر سن قانونی
Miss: (خانوم (برای خانومی که هنوز ازدواج نکرده
Mrs: (خانوم (برای خانوم متاهل و یا بیوه بکار میرود
Ms: (خانوم (برای خانومی بکار میرود که شما نمیدانید متاهل است یا خیر
Natal: زایمان طبیعی
Nephew: پسر خواهر یا برادر
Newlywed: تازه عروس یا تازه داماد
Niece: …دختر برادر یا خواهر و
Nuclear family: (خانواده اصلی (پدر و مادر و فرزندان
Nuptial: عروسی
Nurture: پرورش دادن کودک
Orphan: یتیم
Offspring: زاده، فرزند
Papa: بابا
Parent: پدر یا مادر
Partner: یار، شریک، همسر
Paternal: پدر و مادر، پدری
Patriarch: بزرگ خاندان، رییس خانواده
Posterity: اولاد، زادگان
Progeny: فرزند، دودمان
Quadruplets: چهار قلو
Quintuplets: پنج قلو
Relations: روابط
Relative: نسبت فامیلی، خویشاوند
Senior: ارشد، بزرگتر
Separation : جدایی، دوری
Sibling: خواهر و برادر
Single: مجرد
Sister: خواهر
sister-in-law: خواهر شوهر، خواهر زن
Sisterhood: خواهرانگی، خواهری
Sisterly: خواهرانه
اگه میخوای لغات بیشتری در مورد این موضوع یاد بگیری، بهت پیشنهاد میکنم که حتما سری به ان مقاله هم بزنی! (لغات و اصطلاحات خانواده)
Son: فرزند پسر
Son-in-law: داماد، ناپسری
Spouse: همسر، زوج
Stepbrother: برادر ناتنی
Stepmom: نامادری
Stepson: پسر ناتنی
Support: حمایت کردن، تکیه گاه، طرفداری
Tribe: قبیله، تبار
Triplets: سه قلو
Twin brother: برادر دوقلو
Twins: دوقلوها
Uncle: عمو، دایی
Wed: عروسی کردن با
Wedding: عروسی، عقد
Wedlock: ازدواج ، زناشویی
Wife: همسر، زن
Youngster: جوان، نوجوان
Youth: جوانان
بدون دیدگاه